سولوی قره نی (کلارینت) نوازی استاد فقید عماد رام الهی به مستانِ جام شهود به عقل آفرینان بزم وجود به آنان که بی باه مست آمدند ننوشیده می، می پرست آمدند دلم مجمر آتش تور کن گلم ساقهء آب انگور کن در این حال مستی صفا کردم تو را ای خدا من صدا کردم از این روزگاری که من دیدم چه شبها خدایا خدا کردم نهادم سر سجده بر خاکت تو را ای خدا من صدا کردم که از من نگیری صفای دلم را به راهه محبت تو دانی خدایا چه ها کرده ام سبب گر بسوزد مسبب تو هستی سبب ساز این جهان تویی ز دسته که آید که دستم بگیرد مرا سایهء امان تویی